کلمه جو
صفحه اصلی

پرخاشجو

فارسی به انگلیسی

quarrelsome


obstreperous


لغت نامه دهخدا

پرخاشجو. [ پ َ ] (نف مرکب ) رجوع به پرخاشجوی شود :
دوپرخاشجو با یکی نیکخوی [ ایرج ]
گرفتند پرسش نه بر آرزوی .

فردوسی .


ز توران سران سوی او آمدند
پر از کین و پرخاشجو آمدند.

فردوسی .




کلمات دیگر: