dilemma, perplexity
حیص وبیص
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مازق
مترادف و متضاد
جریان، حین، گیرودار، میانه
فرهنگ عمید
۱. تنگی؛ گرفتاری؛ گیرودار.
۲. تنگی و گرفتاری که رهایی از آن ممکن نباشد.
کلمات دیگر:
dilemma, perplexity
مازق
جریان، حین، گیرودار، میانه
۱. تنگی؛ گرفتاری؛ گیرودار.
۲. تنگی و گرفتاری که رهایی از آن ممکن نباشد.