measuring one's strength
زورآزمایی
فارسی به انگلیسی
tug of war
فرهنگ معین
(زِ) (حامص .) دست و پنجه نرم کردن .
لغت نامه دهخدا
زورآزمایی . [ زْ / زِ ] (حامص مرکب ) نشان دادن زور و نیرو. دست و پنجه نرم کردن . پهلوانی . (فرهنگ فارسی معین ). زورورزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چو زورآوری خودنمایی کند
بر افتاده زورآزمایی کند.
تو با این مردی وزورآزمایی
همی ترسم که از زن کمتر آیی .
دو جا غیرت کند زورآزمایی
چنان گیرد کزو نبود رهایی .
رجوع به زورآزما شود.
چو زورآوری خودنمایی کند
بر افتاده زورآزمایی کند.
سعدی (بوستان ).
تو با این مردی وزورآزمایی
همی ترسم که از زن کمتر آیی .
سعدی .
دو جا غیرت کند زورآزمایی
چنان گیرد کزو نبود رهایی .
وحشی .
رجوع به زورآزما شود.
فرهنگ عمید
۱. سنجیدن یا نشان دادن زور و قوۀ خود.
۲. آزمودن زور و قوۀ یکدیگر با کشتی گرفتن و دستوپنجه نرم کردن.
کلمات دیگر: