die
سرسکه
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
سرسکه . [ س َ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) درم مهره . میخ . مهره . مهرگونه ٔ فلزین که بافشار آن بر نقد مسکوک نقش کنند. (یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر:
die
سرسکه . [ س َ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) درم مهره . میخ . مهره . مهرگونه ٔ فلزین که بافشار آن بر نقد مسکوک نقش کنند. (یادداشت مؤلف ).