کلمه جو
صفحه اصلی

میثب

لغت نامه دهخدا

میثب . [ ث َ ] (اِخ ) موضعی است در راه مکه نزدیک غدیر خم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم البلدان ).


میثب . [ ث َ ] (ع اِ) زمین نرم . (منتهی الارب ، ماده ٔ وث ب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زمین بلند و برآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین مرتفع. (از ناظم الاطباء). || جدول و چشمه ٔ خرد. (ناظم الاطباء). چشمه ٔ خرد.(منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) برجهنده و نشیننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


میثب. [ ث َ ] ( ع اِ ) زمین نرم. ( منتهی الارب ، ماده وث ب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زمین بلند و برآمده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زمین مرتفع. ( از ناظم الاطباء ). || جدول و چشمه خرد. ( ناظم الاطباء ). چشمه خرد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) برجهنده و نشیننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

میثب. [ ث َ ] ( اِخ ) مالی است در مدینه وآن یکی از صدقات نبی علیه السلام است و برای وی هفت حیطان به نامهای برقه و میثب و صافیه و اعواف و حسنی و دلال و مشربة ام ابراهیم بود. ( از معجم البلدان ).

میثب. [ ث َ ] ( اِخ ) موضعی است در راه مکه نزدیک غدیر خم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( معجم البلدان ).

میثب . [ ث َ ] (اِخ ) مالی است در مدینه وآن یکی از صدقات نبی علیه السلام است و برای وی هفت حیطان به نامهای برقه و میثب و صافیه و اعواف و حسنی و دلال و مشربة ام ابراهیم بود. (از معجم البلدان ).


مئثب. [م ِءْ ث َ ] ( ع اِ ) گلیم خرد که به خود درکشند. ( منتهی الارب ). نوعی از چادر که بر خود پیچند. ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || زمین نرم و هموار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زمین نرم. ( ناظم الاطباء ). || زمین بلند. ( منتهی الارب ). زمین برآمده و مرتفع. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جویچه. ج ، مآثب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جدول یعنی نهر کوچک. ( از اقرب الموارد ). || شمشیر کوتاه یا سلاحی دیگر که بدان برکسی حمله کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مئثب. [ م ِءْ ث َ ] ( اِخ ) نام موضعی یا کوهی است که در آن صدقات آن حضرت ( ص ) بوده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

مئثب . [ م ِءْ ث َ ] (اِخ ) نام موضعی یا کوهی است که در آن صدقات آن حضرت (ص ) بوده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).


مئثب . [م ِءْ ث َ ] (ع اِ) گلیم خرد که به خود درکشند. (منتهی الارب ). نوعی از چادر که بر خود پیچند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || زمین نرم و هموار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین نرم . (ناظم الاطباء). || زمین بلند. (منتهی الارب ). زمین برآمده و مرتفع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جویچه . ج ، مآثب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جدول یعنی نهر کوچک . (از اقرب الموارد). || شمشیر کوتاه یا سلاحی دیگر که بدان برکسی حمله کنند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).



کلمات دیگر: