کلمه جو
صفحه اصلی

پرمیوه

فارسی به انگلیسی

prolific, fertile, fruitful


prolific


لغت نامه دهخدا

پرمیوه . [ پ ُ وَ / وِ ] (ص مرکب ) پرثمر. پرحاصل .
- پرمیوه شدن ؛ اِثمار.


فرهنگ عمید

باغ یا درخت که میوۀ بسیار داشته باشد؛ پربار؛ پُربَر.



کلمات دیگر: