کلمه جو
صفحه اصلی

سر باز زدن

فارسی به انگلیسی

bridle, to refuse to do, balk, demur, refuse, withhold


bridle


مترادف و متضاد

امتناع‌ورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، سر برتافتن، رویگردان شدن ≠ اطاعت کردن، منقاد شدن


فرهنگ معین

(سَ. زَ دَ) (مص ل .) نافرمانی کردن ، تمرد، سرکشی ، طغیان .



کلمات دیگر: