faithlessness
عهدشکنی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خیانت، عهدگسلی، غدر، نقضعهد ≠ وفاداری
لغت نامه دهخدا
عهدشکنی . [ ع َ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) پیمان شکنی و تخلف از شرطو پیمان . (ناظم الاطباء). نکیثة. (از منتهی الارب ).
کلمات دیگر:
faithlessness
خیانت، عهدگسلی، غدر، نقضعهد ≠ وفاداری
عهدشکنی . [ ع َ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) پیمان شکنی و تخلف از شرطو پیمان . (ناظم الاطباء). نکیثة. (از منتهی الارب ).