category
فروبست
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
فروبست . [ ف ُ ب َ ] (ن مف مرکب ) مخفف فروبسته :
سوی خانه ٔ خود به یک ترکتاز
به چشم فروبستش آورد باز.
رجوع به فروبسته شود.
سوی خانه ٔ خود به یک ترکتاز
به چشم فروبستش آورد باز.
نظامی .
رجوع به فروبسته شود.
کلمات دیگر: