کلمه جو
صفحه اصلی

اداء کردن

مترادف و متضاد

discharge (فعل)
خالی کردن، مرخص کردن، خارج کردن، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، منفصل کردن


کلمات دیگر: