افگانه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
آفگانه: بچه نارسیده، جنین که پیش ازموقع ازشکم زن یاحیوان ماده سقط شود
( اسم ) بچ. نارسیده که از شکم مادر (انسان یا حیوان ) سقط شود جنین .
( اسم ) بچ. نارسیده که از شکم مادر (انسان یا حیوان ) سقط شود جنین .
فرهنگ معین
( آفگانه ) (نِ )(اِمر. )بچة نارسیده ، جنین که پیش از موقع از شکم زن یا حیوان ماده سِقْط شود.
(اَ نِ ) (اِ. ) بچة نارسیده ، جنین .
(اَ نِ ) (اِ. ) بچة نارسیده ، جنین .
(اَ نِ) (اِ.) بچة نارسیده ، جنین .
لغت نامه دهخدا
( آفگانه ) آفگانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ، اِ ) اَفگانه. فگانه. آبگانه. جنین سقطشده.
- آفگانه کردن ؛ بچه افکندن :
شکم حادثات ِ آبستن
از نهیب تو آفگانه کند.
افگانه. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( ص ، اِ ) بچه نارسیده و ناتمام را گویند که از شکم انسان و دیگر حیوانات افتد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ). بچه آدم یا حیوان که از شکم افتاده باشد. ( مجمعالفرس ). آفکانه. ( شرفنامه منیری ). سقطه. آبکانه. ( برهان ). بچه نارسیده افتاده. جنین ساقط. فکانه. ( یادداشت مؤلف ). بچه ناتمام که در کمتر از هفت ماه متولد شود. ( غیاث اللغات ) :
خام گمنام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه.
- آفگانه کردن ؛ بچه افکندن :
شکم حادثات ِ آبستن
از نهیب تو آفگانه کند.
مسعودسعد.
افگانه. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( ص ، اِ ) بچه نارسیده و ناتمام را گویند که از شکم انسان و دیگر حیوانات افتد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ). بچه آدم یا حیوان که از شکم افتاده باشد. ( مجمعالفرس ). آفکانه. ( شرفنامه منیری ). سقطه. آبکانه. ( برهان ). بچه نارسیده افتاده. جنین ساقط. فکانه. ( یادداشت مؤلف ). بچه ناتمام که در کمتر از هفت ماه متولد شود. ( غیاث اللغات ) :
خام گمنام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه.
سنایی ( از آنندراج ).
افگانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) بچه ٔ نارسیده و ناتمام را گویند که از شکم انسان و دیگر حیوانات افتد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). بچه ٔ آدم یا حیوان که از شکم افتاده باشد. (مجمعالفرس ). آفکانه . (شرفنامه ٔ منیری ). سقطه . آبکانه . (برهان ). بچه ٔ نارسیده ٔ افتاده . جنین ساقط. فکانه . (یادداشت مؤلف ). بچه ٔ ناتمام که در کمتر از هفت ماه متولد شود. (غیاث اللغات ) :
خام گمنام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه .
خام گمنام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه .
سنایی (از آنندراج ).
فرهنگ عمید
آفگانه#NAME?
( آفگانه ) جنین که پیش از موقع سقط شود، بچۀ نارسیده.
* آفگانه کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] بچه سقط کردن، بچه افکندن: شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲ ).
= آفگانه
* آفگانه کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] بچه سقط کردن، بچه افکندن: شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲ ).
= آفگانه
پیشنهاد کاربران
افگانگی :سقط
افگانه: کودک سقط شده
نگاه شود به سقط
در زبان آذری به کودک سقط شده "تؤشؤک" به معنی "افتاده" گفته می شود
افگانه: کودک سقط شده
نگاه شود به سقط
در زبان آذری به کودک سقط شده "تؤشؤک" به معنی "افتاده" گفته می شود
موجودی نارس، انسان سقط شده از رحم طبیعت
تا چند در این خرابه گلخن
با شب پرگان آفگانه
حسن زاده آملی
تا چند در این خرابه گلخن
با شب پرگان آفگانه
حسن زاده آملی
هو
جنین نارس ، جنین سقط شده است.
افگانه کردن یعنی سقط جنین کردن.
جنین نارس ، جنین سقط شده است.
افگانه کردن یعنی سقط جنین کردن.
کلمات دیگر: