clank(ing noise)
چکاچاک
فارسی به انگلیسی
clank, clash
مترادف و متضاد
چکاچاک
فرهنگ فارسی
صدای بهم خوردن اسلحه ازقبیل شمشیروگرزو...
( اسم ) ۱- آواز بهم خوردن اسلحه مانند شمشیر و گرز و امثال آنها. ۲- چاک چاک شدن بدنهااز ضرب شمشیرها.
( اسم ) ۱- آواز بهم خوردن اسلحه مانند شمشیر و گرز و امثال آنها. ۲- چاک چاک شدن بدنهااز ضرب شمشیرها.
لغت نامه دهخدا
چکاچاک. [ چ َ ] ( اِ صوت ) آواز و صدای ضربت تیغ و شمشیر و گرز باشد که از پی هم زنند. ( برهان ). آواز گرز و شمشیر که در پی هم زنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آواز ضرب شمشیر و گرز که پی هم زنند. ( رشیدی ). چکاچک و صدای برخورد تیغو شمشیر و گرز و جز آن بر جایی که پی هم زنند. ( ناظم الاطباء ). همان چاک چاک است. ( شرفنامه منیری ). بانگ زخم شمشیر. چکاچک. چک چک. چقاچق. چقاچاق. چخاچخ حکایت که جملگی نام صوتی است که از برخوردن یا فرود آمدن پیاپی تیغ و شمشیر و گرز و نظایر اینها به گوش رسدچاک چاک. چک چاک آواز حاصل از برخورد شمشیر و تبر وگرز و تبرزین و مانند اینها به چیزی یا به هنگام زخم. جرنگ جرنگ و ترنگ ترنگ. صلیل. قعقعه :
برآمد چکاچاک زخم تبر
خروش سواران پرخاشخر.
چو پولاد با پتک آهنگران.
ز پرخاش خون اندرآمد بجوی.
چکاچاک برخاست از گرز و خود.
به فرسنگ رفتی چکاچاک سنگ.
برآمد چکاچاک زخم تبر
خروش سواران پرخاشخر.
فردوسی.
برآمد چکاچاک زخم سران چو پولاد با پتک آهنگران.
فردوسی.
چکاچاک برخاست از هر دو روی ز پرخاش خون اندرآمد بجوی.
فردوسی.
شل و تیر پیوسته چون تار و پودچکاچاک برخاست از گرز و خود.
اسدی.
چو بر کوه سودی تن سنگ رنگ به فرسنگ رفتی چکاچاک سنگ.
اسدی.
رجوع به چخاچخ و چقاچق و چقاچاق و چکاچک و چک چک شود.فرهنگ عمید
صدای به هم خوردن سلاح هایی از قبیل شمشیر، گرز، تبرزین، و امثال آن ها یا هر صدایی مانند آن: برآمد چکاچاک زخم تبر / خروش سواران پرخاش خر (فردوسی: ۵/۱۸۱ ).
دانشنامه عمومی
نوعی تکنیک نواختن سازهای مضرابی مانند تار و گیتار.
کلمات دیگر: