gregarious, sociable, social
مردم آمیز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
فردی که قادر است همنشینی و دوستی و روابط اجتماعی آرام و پایداری با همنوعان خود داشته باشد متـ . جامعهپذیر
لغت نامه دهخدا
مردم آمیز. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) خلیق متواضع. (آنندراج ). مردم جوش . که با خلایق بجوشد و خوشرفتاری و معاشرت کند. مقابل مردم گریز :
چون به ریش آمد و به لعنت شد
مردم آمیز و صلح جوی بود.
چون به ریش آمد و به لعنت شد
مردم آمیز و صلح جوی بود.
سعدی .
فرهنگ عمید
۱. [مجاز] خوشخو و با ادب.
۲. [قدیمی] آنکه با مردم آمیزش و معاشرت کند.
کلمات دیگر: