بوری
فارسی به انگلیسی
blondness, disappointment
فارسی به عربی
عربی به فارسی
شاه ماهي
کانوني , مرکزي , وابسته بکانون , موضعي
فرهنگ فارسی
ابن طغتکین
لغت نامه دهخدا
بوری . (اِخ ) آل بوری یا اتابکان دمشق از 549 تا 697 هَ . ق . حکومت کردند. رجوع به اتابکان و طبقات السلاطین اسلام ص 142 و 143 شود.
بوری . (اِخ ) ابن طغتکین . رجوع به تاج الملوک بوری بن ... شود.
بوری . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از موری هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
بوری . [ ری ی ] (ع اِ) طریق . (از منتهی الارب ). راه و طریق . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ، اِ) یک نوع ماهی در مصر منسوب به شهر بوره . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قسمی ماهی به رود نیل . (دمشقی ).
بوری. ( اِ ) شیپور و بوق شکارچیان. || نوک هر چیز، ویژه نوک ناخن. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ). || نی شکافته شده. || حصیر ساخته شده از آن و بوریا. ( ناظم الاطباء ). بوریا. ( نشوءاللغة ) ( مهذب الاسماء ). || نی زرگری. منفاخ. ( زمخشری ).
بوری. [ ب َ ] ( اِخ ) تیره ای از موری هفت لنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 ).
بوری. ( اِخ ) آل بوری یا اتابکان دمشق از 549 تا 697 هَ. ق. حکومت کردند. رجوع به اتابکان و طبقات السلاطین اسلام ص 142 و 143 شود.
بوری. ( اِخ ) ابن طغتکین. رجوع به تاج الملوک بوری بن... شود.
بوری . (اِ) شیپور و بوق شکارچیان . || نوک هر چیز، ویژه نوک ناخن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || نی شکافته شده . || حصیر ساخته شده از آن و بوریا. (ناظم الاطباء). بوریا. (نشوءاللغة) (مهذب الاسماء). || نی زرگری . منفاخ . (زمخشری ).
دانشنامه عمومی
این خیابان که ۱٫۶ کیلومتر طول دارد از شمال به خیابان چهارم شرقی و از جنوب به میدان چتم منتهی می شود.
۱۹۱۰
گویش مازنی
۱گاو زرد رنگ ۲نام سگ
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
تیره صالح بوری از طایفه قندلی بختیاری
Bvori