کلمه جو
صفحه اصلی

double-edged

انگلیسی به فارسی

دودم، دوپهلو، دولبه


دو طرفه


جملات نمونه

a double-edged sword

شمشیر دو دم


She made double-edged remarks about my cooking.

او درباره‌ی آشپزی من حرف‌های دوپهلویی زد.


Fighter-bombers have double-edged missions.

جنگنده‌های بمب‌افکن مأموریت دومنظوره دارند.



کلمات دیگر: