طعام
علاس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
علاس. [ ع َ ] ( ع اِ ) طعام. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).
پیشنهاد کاربران
کوه علاس*عالی ویس. علاوس*
در دهستان زیلایی
*طایفه خلیلی بیگیوند زیلایی
پلنگ*ایل منجزی بهداروند
تش زیلایی در تیره علاسوند
زراسوند
در دهستان زیلایی
*طایفه خلیلی بیگیوند زیلایی
پلنگ*ایل منجزی بهداروند
تش زیلایی در تیره علاسوند
زراسوند
علاس برگرفته از الاس یا همان الیاس میباشد، الیاس یکی از خوانین زراسوند هاست.
علاسوند
الاسوند
دارای شش تیره فامیلی هستند. شش تش الاسوند.
علاسوند
الاسوند
دارای شش تیره فامیلی هستند. شش تش الاسوند.
کلمات دیگر: