(با دست یا چاپ) نگاشته، مضبوط
black-and-white
انگلیسی به فارسی
سیاه و سفید
خوب و بد (بهویژه با سادهبینی و فکر سطحی)، دوقطبی
جملات نمونه
a black-and-white tie
کراوات سفید و سیاه
a black-and-white T.V. set
تلویزیون سیاه و سفید
a black-and-white picture
تصویر سیاه و سفید
Those who see moral issues in black-and-white terms and do not consider anything as gray.
کسانی که امور اخلاقی را فقط بهطور سیاه و سفید میبینند و حد وسطی قائل نیستند.
کلمات دیگر: