وابسته به امرار معاش، وابسته به درآمد اساسی، ممر درآمد، سرچشمهی رزق و روزی
bread-and-butter
انگلیسی به فارسی
اساسی، متعارفی، عادی، روزمره
نامهی تشکرآمیز (بهویژه به میزبان)
جملات نمونه
a practical bread-and-butter education
یک آموزش عملی و اساسی
کلمات دیگر: