(عامیانه) مرخص کردن (بهطور غیرمترقبه و زننده)، دست به سر کردن، از شر کسی راحت شدن
brushoff
انگلیسی به فارسی
بروشور، اخراج بی ادبانه، زدایش، طعنه
جملات نمونه
to give someone the brushoff
به کسی بیمحلی کردن
کلمات دیگر:
(عامیانه) مرخص کردن (بهطور غیرمترقبه و زننده)، دست به سر کردن، از شر کسی راحت شدن
بروشور، اخراج بی ادبانه، زدایش، طعنه
to give someone the brushoff
به کسی بیمحلی کردن