پاک کردن، روشن، صریح، واضح
clean-cut
انگلیسی به فارسی
دارای لبههای صاف و واضح
خوشساخت، خوشریخت
واضح، روشن و آشکار، آسان فهم
تمیز و خوشپوش، آراسته
مترادف و متضاد
neat, clearly outlined
Synonyms: categorical, chiseled, clear, definite, definitive, etched, explicit, express, sharp, specific, unambiguous, well-defined
Antonyms: ruffled
جملات نمونه
He is a clean-cut young fellow.
او مرد جوان و آراستهای است.
کلمات دیگر: