کلمه جو
صفحه اصلی

demarcation or demarkation

انگلیسی به فارسی

کران‌بندی، مرزبندی، تعیین حدود


مرز، سرحد، کران، حد، مرزنمایی، خط فاصل


جدایی، تمایز، فرق، سوایی


جملات نمونه

The demarcation of the frontiers lasted two years.

نشانه‌گذاری مرزها دو سال طول کشید.


the demarcation line

خط مرزی


The clear demarcation existing between well water and river water.

تمایز واضحی که بین آب چاه و آب رودخانه وجود دارد.



کلمات دیگر: