کلمه جو
صفحه اصلی

dishful

انگلیسی به فارسی

(به‌اندازه‌ی یک بشقاب پر) یک بشقاب


شکننده


جملات نمونه

He ate a dishful of Chello Kabob and said, "what's for lunch?"

او یک پرس چلوکباب کامل را خورد و گفت: "نهار چی داریم؟"


She gave me a dishful of gold coins.

یک بشقاب پر از سکه‌ی طلا به من داد.



کلمات دیگر: