کلمه جو
صفحه اصلی

dumbfound or dumfound

انگلیسی به فارسی

مات و مبهوت کردن، بهت زده کردن، آسیون کردن، متحیر کردن، حیران کردن


جملات نمونه

(adjective) dumbfounded

مات و مبهوت، بهت‌زده


When I saw her, I was so dumbfounded I became speechless.

وقتی او را دیدم از شدت بهت زبانم بند آمد.



کلمات دیگر: