باانصاف، دادمند، دادور، دادگر، خیراندیش، بیغرض، بیحب و بغض، بیطرف، منصف، برابرنگر
fair-minded
انگلیسی به فارسی
منصفانه، دادگرانه، خیراندیشانه، برابرنگرانه
منصفانه، خالی از اغراض
جملات نمونه
a fair-minded person
آدم باانصاف
He made a fair-minded analysis of the situation.
او وضعیت را با بیغرضی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
کلمات دیگر: