جانشین (بهویژه بهطور موقت)
fill-in
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
She was ill, so her fill-in went on stage.
او بیمار بود؛ بنابراین جانشینش به صحنه رفت.
کلمات دیگر:
جانشین (بهویژه بهطور موقت)
She was ill, so her fill-in went on stage.
او بیمار بود؛ بنابراین جانشینش به صحنه رفت.