شعلهوری، گر زدن، فروزش، برتابش
flare-up
انگلیسی به فارسی
خشم ناگهانی، از کوره دررفتن
(بیماری و غیره) عود، (کار و گرفتاری و غیره) تشدید، بروز
شعله ور شدن، اشتعال ناگهانی
مترادف و متضاد
sudden outbreak
Synonyms: blowup, epidemic, eruption, explosion, gush, outburst, rise
جملات نمونه
a sharp flare-up of the dying fire
زبانهکشی تند آتش در حال تمام شدن
She struck her brother in a flare-up of fury.
در موجی از خشم برادر خود را زد.
a flare-up of disputes among workers and the management
بروز ناگهانی اختلافنظر بین کارگران و کارفرمایان
کلمات دیگر: