کلمه جو
صفحه اصلی

free-standing

انگلیسی به فارسی

(آنچه که برپای خود ایستاده و پشتبند و نگهدار دیگری ندارد) خودایستا، غیرمتصل، مجزا، مستقل، آزاد


جملات نمونه

a free-standing bathroom tub

وان حمام که می‌توان آن را جابه‌جا کرد./ وان سیار


a free-standing statue

مجسمه‌ای که کار گذاشته نشده است (و میتوان آن را جا به جا کرد)



کلمات دیگر: