(کسی که در سیاست از مشی انعطافناپذیری پیروی میکند ) آدم سرسخت، آدم سختگیر، آدم افراطی، آدم یکدنده، آدم خمشناپذیر، آدم تندرو
hard-liner
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
He wanted to make peace but some hard- liners were against it.
او میخواست صلح کند؛ ولی برخی طرفداران سختگیری و خشونت، مخالفت میکردند.
کلمات دیگر: