دست سنگین، زمخت، بیملاحظه، بیفکر، گراندست
heavy-handed
انگلیسی به فارسی
ستمگر(انه)، سرکوبگر، ظالم، بیدادگر
سنگین دست، خام دست، بی مهارت، زشت
مترادف و متضاد
strict
Synonyms: oppressive, harsh, coercive, cruel, severe
awkward
Synonyms: clumsy, inept, unskillful, graceless, bumbling
جملات نمونه
the government's heavy-handed policies
سیاستهای ستمکارانهی دولت
کلمات دیگر: