از پای درآورنده، کوبنده، خرد کننده
knockdown
انگلیسی به فارسی
سفری، به آسانی از هم باز شونده یا جدا شونده، تاشو، جمع شدنی
از پای درآوردن، فرو اندازی، فرو کوبی، ضربه، مشتکاری
نابودی، ضربت موثر، مجزا
جملات نمونه
a knockdown table
میز جداشدنی
کلمات دیگر: