(در تئاتر) گریم
makeup or make-up
انگلیسی به فارسی
ساختار، طرزساخت، ترکیب
سرشت، نهاد، ماهیت، طبیعت
اسباب توالت، ابزار بزک (مانند روژ و سفیدآب و غیره)
آرایش صورت، بزک، توالت
(چاپ و غیره) صفحه بندی، صفحه آرایی، تنظیم صفحه
(آموزش) فرصت مجدد برای دادن امتحان (در مورد غیبت موجه و غیره)
وابسته به فرصت مجدد
رجوع شود به: make
جملات نمونه
the chemical makeup of this liquid
ترکیب شیمیایی این آبگونه
The present makeup of the cabinet favors peace.
بیشتر اعضای کابینهی فعلی طرفدار صلح هستند.
to have a cheerful makeup
خلق و خوی شاد داشتن
to use makeup
بزک کردن (آرایش کردن)
کلمات دیگر: