زد و خورد (پر سروصدا یا درهم و برهم)، آشوب و غوغا، بزن بزن
melee or mêlée
انگلیسی به فارسی
کشمکش (پر سروصدا یا مغشوش)، بلبشو، خرتوخر، محشر
جملات نمونه
He was killed in a tavern melee.
در زدوخوردی که در میخانه رخ داد، کشته شد.
I was trying to walk through a melee of cars, bicycles and donkeys.
میکوشیدم که از میان غوغای اتومبیلها و دوچرخهها و الاغها رد شوم.
کلمات دیگر: