کلمه جو
صفحه اصلی

one-sided

انگلیسی به فارسی

یک جانبه، یکسر


یک سو سنگین، نا متوازن، نا هم سنگ، کج، یک وری


غیر بی طرفانه، سو گیرانه، مغرضانه، یک طرفه


نا برابر


مترادف و متضاد

biased


Synonyms: colored, discriminatory, favorably, inclined, influenced, partisan, predisposed, prejudiced, unequal, unfair, unjust


جملات نمونه

... one-sided love is a headache

... که یکسر مهربانی درد سر بی


a one-sided race

مسابقه‌ی نابرابر



کلمات دیگر: