قابل سوار شدن
ridable or rideable
انگلیسی به فارسی
قابل عبور، قابل سواره رد شدن
جملات نمونه
a ridable horse
اسبی که میتوان سوار آن شد.
a ridable road
راهی که بتوان سواره از آن رد شد
کلمات دیگر:
قابل سوار شدن
قابل عبور، قابل سواره رد شدن
a ridable horse
اسبی که میتوان سوار آن شد.
a ridable road
راهی که بتوان سواره از آن رد شد