کوتاه مدت، کوتاه زمان (در برابر: دراز مدت long-term)
short-term
انگلیسی به فارسی
وابسته به وام یا سرمایه گذاری یا سود (و غیره) کوتاه مدت
کوتاه مدت
جملات نمونه
The short-term effects of this drug appear to be good.
آثار کوتاهمدت این دارو بظاهر خوب است.
کلمات دیگر: