کلمه جو
صفحه اصلی

run around

انگلیسی به فارسی

مشغول و گرفتار چیزی بودن


در اطراف حرکت کن، ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن


مترادف و متضاد

Be very busy doing many different things



کلمات دیگر: