کلمه جو
صفحه اصلی

have your head in the clouds

انگلیسی به فارسی

الکی خوش. سرگرم خیالات خود بودن. در عالم هپروت بودن. رویاپردازی کردن. در ابرها سیر کردن.


مترادف و متضاد

Not being very focused.


جملات نمونه

He roams around all night with his head in the clouds.

او همه‌ی شب را غرق در خیال پرسه می‌زند.


He is not right for this job; he has his head in the clouds.

او برای این شغل مناسب نیست و در عالم هپروت است.


Most of the time she is having her head in the clouds.

اکثر اوقات او در عالم هپروت سیر می‌کند.



کلمات دیگر: