کلمه جو
صفحه اصلی

بسترآهنگ

فرهنگ معین

( ~. هَ) (اِ.) 1 - لحاف ، نهالی . 2 - چادر شبی که بر روی بستر کشند.


لغت نامه دهخدا

بسترآهنگ . [ ب َ ت َ هََ ] (اِ مرکب ) بمعنی لحاف باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ). جامه ٔ خواب . دواج . لحاف و روانداز. و رختخواب . (فرهنگ نظام ). || نهالی . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) :
خوشا حال لحاف و بسترآهنگ
که میگیرند هر شب در برت تنگ .

لبیبی .


|| بعضی چادرشبی را گفته اند که بر روی نهالی پوشند. (برهان ). اصل در آن چادریست که بر روی بستر کشند چه آهنگ بمعنی کشیدن است . (انجمن آرا). و بعضی گویند چادری که برای محافظت از گرد و غبار بر روی بستر کشند چه آهنگ بمعنی کشیدن است . (آنندراج ). آنچه بروی لحاف و نهالین پوشند تا گرد نگیرد. (سروری ). چادری که بالای بستر کشند و بگسترند و بعضی بمعنی چادرشب گفته اند که برای گرد ننشستن بر بستر و لحاف گسترند. (رشیدی ). چادرشبی که بروی بستر کشند. (ناظم الاطباء). چادرشبی که روی بستر کشند که کثافت و گرد و خاک بر آن ننشیند. (فرهنگ نظام ). || پرده ٔ منقش ، پرده ٔ رنگین از پشم که در وی نقش و نگار باشد. مِقرَم . (منتهی الارب ). مقرمة. (منتهی الارب ). مِحبَر. (مهذب الاسماء).

فرهنگ عمید

۱. لحاف.
۲. ملافه؛ چادرشب؛ چادر رختخواب: ◻︎ خوشا حال لحاف و بسترآهنگ / که می‌گیرند هر شب در برت تنگ (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۸۷).



کلمات دیگر: