کلمه جو
صفحه اصلی

به آیین

لغت نامه دهخدا

به آئین . [ ب ِه ْ ] (ص مرکب ) نیک سیر. نیک خصلت :
آن نکوطلعت و فرخنده امیر
آن به آئین و پسندیده سوار.

فرخی .



فرهنگ عمید

۱. آیین نیکو.
۲. کسی که دین و آیین خوب دارد.



کلمات دیگر: