(اِفا.) = پای آگیشنده : 1 - آن که به پای آویزد یا پیچد، پای پیچ ، پای آهنج . 2 - مرگ که پای پیچ هر کس شود، مرگ محتوم .
پای آگیش
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
پای آگیش . (اِمص مرکب ) آویختن بود بچیزی . (صحاح الفرس ). || (نف مرکب ) آنکه بپای آویزد. آنکه بپای پیچد. پای آویز. پای آهنج . پای پیچ . || مجازاً، ناگزیر. محتوم :
توشه ٔ جان خویش ازو بردار
پیش کایدت مرگ پای آگیش .
توشه ٔ جان خویش ازو بردار
پیش کایدت مرگ پای آگیش .
رودکی .
فرهنگ عمید
۱. آنچه به پا آویزد یا بپیچد: ◻︎ توشهٴ جان خویش از او بربای / پیش کآیْدتْ مرگ پایآ گیش (رودکی: ۵۰۴).
۲. = آگیشیدن
کلمات دیگر: