کلمه جو
صفحه اصلی

پرآرزو

لغت نامه دهخدا

پرآرزو. [ پ ُ ] (ص مرکب ) سخت آرزومند :
بمانم پر از درد و اندوه و خشم
پر از آرزو دل ، پراز آب چشم .

فردوسی .



فرهنگ عمید

بسیارآرزومند؛ دارای آرزوی بسیار: ◻︎ کنون گر شاد و گر غمناک رفتم / دلی پرآرزو با خاک رفتم (عطار۱: ۲۰۲).



کلمات دیگر: