کلمه جو
صفحه اصلی

پس آب

فرهنگ معین

(پَ) (اِمر.) 1 - آب پس مانده ، آبی که از تبخیر یا تقطیر چیزی می گیرند. 2 - چایی که چند بار آب جوش را در آن ببندند و چای کم رنگ و بی مزه ای به دست آورند.


لغت نامه دهخدا

پس آب . [ پ َ ] (اِ مرکب ) مقابل سرآب ، آب دوم که از انگور فشرده یا گوشت پخته و غیر آن گیرند که آنرا مزه و قوتی یا بوئی کم مانده باشد: پس آب گلاب .


فرهنگ عمید

۱. آب پس‌مانده.
۲. مایعی که پس از تخمیر یا تقطیر چیزی در ظرف باقی بماند.
۳. چای که چند دفعه آب‌جوش روی آن بریزند و دفعۀ آخر که در فنجان بریزند کم‌رنگ و بی‌طعم باشد.



کلمات دیگر: