کلمه جو
صفحه اصلی

پیش پاافتاده

فارسی به عربی

ارض مشاعة


لغت نامه دهخدا

پیش پاافتاده . [ ش ِ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) برابر پای ساقط شده و افکنده . || در اصطلاح ، ذلیل و حقیر. که درخور توجه واعتنا نیست . || مبتذل . || معلوم همه کس . آسان . که همه کس داند. که همه جا هست . صاحب آنندراج گوید کنایه از بسیار نزدیک و آشکار است :
درز نبود معنی درپیش پاافتاده را
از سواد سایه ٔ پای چراغ این روشن است .

ملامفید بلخی .


زلف او را رشته ٔ جان گفتم و گشتم خجل
ز آنکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است .

ملا شیدای هندی .



فرهنگ عمید

۱. چیز مبتذل، پست، و بی‌قدروقیمت.
۲. آنچه همه کس بداند.
۳. آنچه آسان به‌دست آید.



کلمات دیگر: