۱. جاسوس، خبرگیر، راید، منهی، نوند
۲. پیک، قاصد
۳. گل قاصد
خبرآور
مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
خبرآور. [ خ َ ب َ وَ ] (نف مرکب ) آورنده ٔ خبر. آنکه خبر از جایی به جای دیگر برد :
خبرآور تویی و نامه سپار.
|| (اِ مرکب ) قاصدک . گیاهی است سبک وزن و گلوله مانند با تارهای سفید.
خبرآور تویی و نامه سپار.
خاقانی .
|| (اِ مرکب ) قاصدک . گیاهی است سبک وزن و گلوله مانند با تارهای سفید.
فرهنگ عمید
آنکه از کسی یا جایی خبر میآورد.
کلمات دیگر: