کلمه جو
صفحه اصلی

درهالتاج

لغت نامه دهخدا

درةالتاج . [ دُرْ رَ تُت ْتا ] (ع اِ مرکب ) مرواریدی که بر تاج نصب کنند. گوهر افسر. بزرگترین مرواریدهای تاج پادشاهی . (ناظم الاطباء) : الملک بن الملک ... درة تاج الممالک انسان عین العالم ... ابوالفتح محمدشاه . (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 326). مغیثةالحجیج والحرمین درةالتاجین ... فخر آل بهرام بتول الایام ... (منشآت خاقانی ص 122).
که روشن شود روی چون عاج او
شود روشنک درةالتاج او.

نظامی .


زمین بوس او درةالتاج تست .

نظامی .


آن پری رخ که بود مهترشان
درةالتاج عقد گوهرشان .

نظامی .


تو بر باغ هفت چرخ کهن
درةالتاج عقل و تاج سخن .

نظامی .



فرهنگ عمید

بزرگ‌ترین مرواریدهای تاج؛ مروارید درشتی که بر تاج پادشاهی نصب می‌کنند.



کلمات دیگر: