کلمه جو
صفحه اصلی

رزم آزما

فرهنگ معین

( ~. زْیا زِ) (ص فا.) جنگ آزموده .


(ی ) ( ~.)(ص فا.)1 - پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. 2 - فرماندهی که مقدمات جنگ را آماده سازد.


لغت نامه دهخدا

رزم آزما. [ رَ آ زْ / زِ ] (نف مرکب ) مخفف رزم آزماینده . جنگ آزما. (آنندراج ). آنکه جنگها دیده . (فرهنگ فارسی معین ). جنگ آزموده و باوقوف درعلم جنگ . (ناظم الاطباء). رزم آزموده . رزم آرای . گندآور. جنگ آور. رجوع به رزم آزمای و مترادفات کلمه شود.


فرهنگ عمید

رزم‌آزماینده؛ جنگ‌دیده؛ رزم‌آزموده؛ جنگی؛ جنگاور.



کلمات دیگر: