صورت آرائی . [ رَ ] (حامص مرکب ) صورت نگاری کردن . (آنندراج ). عمل صورت آراء. نقاشی . صورت نگاری :
خردکاری به کار بنائی
نقشبندی به صورت آرائی .
روشنی یافت از تو بینائی
نه به صورت به صورت آرائی .
رجوع به صورت شود.
خردکاری به کار بنائی
نقشبندی به صورت آرائی .
نظامی .
روشنی یافت از تو بینائی
نه به صورت به صورت آرائی .
نظامی .
رجوع به صورت شود.