غریب آشنا. [ غ َ ] (ص مرکب ) آنکه با غریب آشنا باشد. غریب نواز. غریب پرور. غریب دوست :
غریب آشنا باش و سیاح دوست
که سیاح جلاب نام نکوست .
غریب آشنا باش و سیاح دوست
که سیاح جلاب نام نکوست .
سعدی (بوستان ).
سعدی (بوستان ).
آنکه با غریبان آشنایی و دوستی کند؛ غریبنواز؛ غریبدوست: ◻︎ غریبآشنا باش و سیاحدوست / که سیاح جَلاّب نام نکوست (سعدی۱: ۴۴).