( ~ . خú) (ص مر.) کنایه از: بخشنده ، جوانمرد.
فراخ آستین
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فراخ آستین . [ ف َ ] (ص مرکب ) جوانمرد و صاحب همت و کریم و بخشنده . (برهان ) (آنندراج ) :
فراخ آستین شو کز آن سبز شاخ
فتدمیوه در آستین فراخ .
رجوع به فراخ شود.
فراخ آستین شو کز آن سبز شاخ
فتدمیوه در آستین فراخ .
نظامی .
رجوع به فراخ شود.
فرهنگ عمید
بخشنده؛ سخی؛ کریم؛ جوانمرد: ◻︎ فراخآستین شو کز این سبزشاخ / فتد میوه در آستین فراخ (نظامی۶: ۱۰۹۲).
کلمات دیگر: