فروفرستادن . [ ف ُ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) انزال . (تاج المصادر بیهقی ). نازل کردن . انزال . تنزیل . (یادداشتهای مؤلف ) : بحق قرآن عظیم و آنکه آن را فروفرستاد. (تاریخ بیهقی ). باری تعالی باران رحمت فروفرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
فروفرستادن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
پایین فرستادن؛ به پایین فرستادن.
کلمات دیگر: